معنی ورشکستگی - فرهنگ فارسی عمید
معنی ورشکستگی
ورشکستگی
حالت بازرگانی که در تجارت زیان دیده و بدهی او بیش از دارائیش باشد، درماندگی در کسب و تجارت
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با ورشکستگی
ورشکستگی
ورشکستگی
افلاس. پریشانی و ناداری. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
پرشکستگی
پرشکستگی
راه پرشکستگی، پر از پستی وبلندی. درشتناک. پردست انداز: سه راه نسخت کردند یکی بیابان از جانب دهستان سخت دشوار و بی آب و علف و دو بیشتر درشت و پرشکستگی. (تاریخ بیهقی)
لغت نامه دهخدا
سرشکستگی
سرشکستگی
خجل از فعلی یا پیش آمدی قبیح. شرم در عقب عملی بد یا پیش آمدی بد. خجل ازامری که کسان شخص مرتکب شده اند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
درشکستگی
درشکستگی
زیان. نقصان. کاست. کمی، ورشکستگی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.