پارسی تازی گشته واک از مرغان ماهیخوار در حلق نخجیر آب است زنجیر در گردن واک موج است چون غل (مجد همگر) بوتیمار نادرست نویسی واک وک (گویش تبری) غوک و آوای سگ بنگرید به واقوق نگهدارنده
درختی است موهوم که بامداد بهار و شامگاه خزان کند، و گویندثمر و بار آن درخت به صورت آدمی و حیوانات دیگر باشد و سخن کند، (از برهان) (از آنندراج) (ناظم الاطباء)، واقواق، بعضی بیشه و جنگلی را گفته اند که درخت واق در آنجا می باشد و گویند در آنجا کوهی است معدن طلای و نقره و بوزینگان در آنجا بسیار باشد و آن را واقواق و وقواق هم میگویند، (از برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، رجوع به واقواق و وقواق شود