جدول جو
جدول جو

معنی لاادریه

لاادریه
فرقه ای از سوفسطائیه که منکر اغلب بدیهیات هستند و جز پاره ای حقایق کاملاً روشن همه چیز را با شک و تردید تلقی می کنند. دربارۀ حصول علم و معرفت به اشیا و حقایق اعتقاد دارند که نمی توان در هیچ موردی از حاصل شدن علم اطمینان داشت. در قرن پنجم پیش از میلاد در یونان پیدا شدند
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با لاادریه

لاادریه

لاادریه
فرقه ای از سوفسطائیۀ قائلین به توقف در وجود هر چیز و علم به هر چیز. جرجانی گوید: هم الذین ینکرون العلم بثبوت شی ٔو لاثبوته و یزعمون انه شاک و شاک فی انه شاک و هلم جرا. (تعریفات). گروهی هستند از فرقۀ سوفسطائیه و شرح آن در ضمن معنی سوفسطائیه بیاید انشأالله تعالی. (کشاف اصطلاحات الفنون). شکاکین. (دُزی). مرتابین
لغت نامه دهخدا

لاادری

لاادری
مُرَکَّب اَز: حرف لا و صیغۀ متکلم وحدۀ اَدری، به معنی ندانم، نمیدانم. و آن کلمه ای است که در عقب بیتی یاقطعه ای از شعر گذارند آنگاه که گوینده را ندانند
لغت نامه دهخدا

لا ادری

لا ادری
ندانم نمی شناسم (جمله فعلی: صغیه متکلم وحده) نمی دانم ندانم. توضیح غالبا در موردی که قایل بیتی یا قطعه ای را نمیدانند این جمله عربی را آورند یعنی گویند آنرا نمی شناسم. یا لاادری قائله. گوینده آنرا نمی دانم
فرهنگ لغت هوشیار

لاادیسه

لاادیسه
شهری که سلوکیها در سرحد پارس (معلوم نیست کدام سرحد پارس) بنا کردند. (ایران باستان ج 3 ص 2115)
لغت نامه دهخدا

لاادیسه

لاادیسه
نام شهری از جملۀ شصت شهر که سلکوس، به گفتۀ مورخین، بنا کرد و آن را به نام مادر خویش نامید و یکی از چهار شهر بزرگ سلوکیدا یعنی بزرگترین ایالت دولت سلوکی در مغرب بود سه شهر دیگر عبارت بودند از: انطاکیه، سلوکیه، پیه ری و آپام آ. بندر یا شهر لاادیسه در دامنۀ کوهی واقع بود که تاک بسیار داشت. (ایران باستان ج 3 ص 2063 و 2064 و 2112). رجوع به لاذقیه و لاتاکیه شود
لغت نامه دهخدا

لاادیسه

لاادیسه
نام دختر مهرداد ششم. (ایران باستان ج 3 ص 2 ب 2149)
لغت نامه دهخدا