جدول جو
جدول جو

معنی گیومه

گیومه
علامتی به شکل « » که برای مشخص کردن نقل قول یا عبارت خاصی در دو طرف آن به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با گیومه

گیومه

گیومه
فرانسوی روزنه نشانه ایست در نگارش و آن کروشه مضاعفی است که در آغاز نقل قول (بصورت:) و در پایان آن (بصورت:) بکار رود
فرهنگ لغت هوشیار

گیونه

گیونه
این نام در تاریخ ایران باستان (ج 3 ص 2560) درآمده است و پدر گودرز (جوذر) بیستمین شاه سلسلۀ اشکانی دانسته شده و آن چنانکه در ذیل شرح احوال گیو آوردیم ظاهراً صورتی از گیو (گئونی) باید باشد. رجوع به گیو شود
لغت نامه دهخدا

گیوه

گیوه
نوعی پای افزار که رویه آن را از ریسمان و نخ پرگ یعنی ریسمانهای پنبه ای بافته و زیره یا ته آنرا گاه از چرم و بیشتر از لته های بهم فشرده و درهم کشیده سازند، نوعی از کفش است
فرهنگ لغت هوشیار

گیوه

گیوه
نوعی کفش که رویه آن از نخ یا ابریشم بافته می شود
گیوه ها را ور کشیدن: کنایه از تصمیم به رفتن گرفتن و آماده حرکت شدن
گیوه
فرهنگ فارسی معین

گیوه

گیوه
نوعی کفش که رویۀ آن از نخ یا ابریشم بافته می شود و ته آن از چرم یا پارچه است
فرهنگ فارسی عمید

گومه

گومه
دهی است از دهستان اوباتو بخش دیواندرۀ شهرستان سنندج. واقع در 36000 گزی شمال باختر دیواندره و 8000 گزی شمال راه شوسۀ دیواندره به سقز. کوهستانی و سردسیر است. 360 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه و چشمه و محصول آن غلات، حبوبات، و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا