معنی کیسه کشیش کیسه کشیش گیاهی علفی با گل های سفید و میوه ای شبیه کیسه ای کوچک که در طب قدیم برای بندآوردن خون به کار می رفته فرهنگ فارسی عمید
کیسه کشی کیسه کشی عمل و شغل کیسه کش. دلاکی. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به کیسه کش و کیسه کشیدن شود لغت نامه دهخدا
کیسه کشیدن کیسه کشیدن بدن خود یا دیگری را در حمام کیسه مالیدن تا چرک آن بیرون آید کیسه کردن فرهنگ لغت هوشیار
کیسه کشیدن کیسه کشیدن گرفتن شوخ تن با کیسه های زبر و خشن در حمام. با کیسه ای پشمین زبر، شوخ از تن باز کردن. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). بدن خود یا دیگری را در حمام کیسه مالیدن تا چرک آن بیرون آید. کیسه کردن. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به کیسه کردن شود لغت نامه دهخدا
کینه کشی کینه کشی اِنتِقام جویی، به دنبال انتقام بودن، انتقام گیری، کینِه خوٰاهی، کینِه جویی، کینِه توزی فرهنگ فارسی عمید