جدول جو
جدول جو

معنی کلانشیم

کلانشیم
نوعی بافت نگه دارندۀ گیاهی که دیوارۀ یاخته های آن ضخیم شده و باعث استحکام بخش های علفی می شود
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با کلانشیم

کلان شکم

کلان شکم
بزرگ شکم. (ناظم الاطباء). بزرگ شکم. شکم گنده. بطین. بطن. مبطان. منفوخ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مجوف. طحامر، اعجز. (منتهی الارب). رجوع به شکم و کلان شود
لغت نامه دهخدا

علانشیه

علانشیه
نام فرقه ای از فِرَق میان عیسی و محمد علیهماالسلام. (الفهرست ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا

کلانیک

کلانیک
دهی از دهستان کنار بروژ است که در بخش صومای شهرستان ارومیه واقع است و 151 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

کلاشی

کلاشی
از ریشه ترکی کلاهبرداری، اییاری زرنگی، لوندی، میخوارگی، تهیدستی
کلاشی
فرهنگ لغت هوشیار

کلاشی

کلاشی
اسم طایفه ای از ایلات کرد ایران است که در قلعۀ جوانرود، ترخان آباد، باباخانی، زهاب، ماکوان و شهرزور کرمانشاهان سکنی دارند. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 59)
لغت نامه دهخدا

کلاشی

کلاشی
قلاشی. (ناظم الاطباء). پول درآوردن از کسان با سماجت. و با کردن صرف می شود. عمل کلاشی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کلاش شود
لغت نامه دهخدا

کلانی

کلانی
گندگی و تناوری. (ناظم الاطباء). بزرگی و سطبری. (آنندراج). درشتی. ضخمی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). عُظم. (منتهی الارب). بزرگ بودن:
یکی کاروان اشتر گشن دادش
هر اشتر بسان کهی از کلانی.
منوچهری.
، بزرگی و بزرگواری. (ناظم الاطباء) ، قد و قامت. (ناظم الاطباء). و رجوع به اشتینگاس شود
لغت نامه دهخدا