جدول جو
جدول جو

معنی کاموا

کاموا
نخی که از پشم یا کرک می ریسند و به وسیلۀ میل با آن معمولاً لباس های زمستانی می بافند
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با کاموا

کاموا

کاموا
نخهای سست پشمین یا پنبه ای که زنان با قلاب یا میل بدان جامه بافند
فرهنگ لغت هوشیار

کاموا

کاموا
کانوا، نوعی نخ که از کرک یا ابریشم می ریسند و با آن لباس زمستانی می بافند، کاموا
کاموا
فرهنگ فارسی معین

کاموا

کاموا
نخهای سست پشمین یا پنبه ای که زنان با قلاب بدان جامه بافند. (یادداشت مؤلف). ظاهراً از کلمه کانوس انگلیسی که آنهم از کلمه کانابیس لاتینی مأخوذ است گرفته شده و بسبب قرب مخرج تلفظ نون و میم در زبان فارسی کاموا و کانوا هر دو بکار میرود. (از فرهنگ نظام) (وبستر)
لغت نامه دهخدا

کامروا

کامروا
کسی که به مراد و مقصود خود رسیده، کسی که به کام دل زندگی کند، کامیاب، خوشبخت
کامروا
فرهنگ فارسی عمید

کامور

کامور
کامیاب، آنکه به مراد و مقصود خود رسیده، موفق، خوشبخت، کامروا
کامور
فرهنگ فارسی عمید

کانوا

کانوا
فرانسوی پشمریسه کرکریسه قسمی نخ که از ابریشم یا کرک ریسند و بدان لباسهای زمستانی مانند بلوز ژاکت و غیره بافند
فرهنگ لغت هوشیار