جدول جو
جدول جو

معنی کاستانت

کاستانت
در موسیقی نوعی ساز مرکب از دو جفت کاسۀ کوچک کم عمق که به وسیلۀ نوار به هم وصل شده اند و با آویزان کردن نوار به انگشت شست و کمک گرفتن از کف دست و انگشتان دیگر، کاسه ها به هم برخورد کرده و آهنگ ایجاد می شود
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با کاستانت

کاستان

کاستان
دهی از دهستان سملقان بخش مانۀ شهرستان بجنورد، واقع در 45هزارگزی جنوب باختری کاشمر و 8هزارگزی جنوب شوسۀ عمومی بجنورد به سراوه، تپه و کوهستانی و گرمسیر و دارای 113 تن سکنه است، چشمه و رودخانه دارد، محصول آن غلات و بنشن و تریاک و شغل اهالی زراعت و مالداری است وراه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

استبانت

استبانت
پیداشدن آشکار گشتن هویدا شدن، پیدا کردن آشکار کردن، بجای آوردن دانستن شناختن، هویدایی ظهور
فرهنگ لغت هوشیار

استکانت

استکانت
زاری کردن زاریدن، فروتنی کردن عجز آوردن، تن در دادن گردن نهادن، زاری تضرع، فروتنی تواضع
فرهنگ لغت هوشیار