جدول جو
جدول جو

معنی کاربراتور

کاربراتور
دستگاهی که سوخت اتومبیل را با هوا مخلوط و برای سوختن آماده می کند
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با کاربراتور

کاربوراتور

کاربوراتور
وسیله ای که سوخت ماشین را با هوا مخلوط و جهت سوختن مهیا می نماید
کاربوراتور
فرهنگ لغت هوشیار

کاربوراتور

کاربوراتور
دستگاهی است که هوا و بنزین را به نسبت معینی مخلوط و برای انفجار در محفظه سیلندرها آماده می سازد
فرهنگ فارسی معین

کاربوراتور

کاربوراتور
کاربراتور، دستگاهی که سوخت اتومبیل را با هوا مخلوط و برای سوختن آماده می کند
کاربوراتور
فرهنگ فارسی عمید

کار بوراتور

کار بوراتور
دستگاهی است که مخلوط متناسب گاز بنزین و هوا را برای اشتعال در سیلندر ها تهیه میکند. تناسب صحیح اختلاط بنزین با هوا از حیث حجم عبارت از 18 قسمت هوا در مقابل یک قسمت بنزین است. چنین مخلوطی بسیار سریع آتش میگیرد و هیچ نوع جرمی از خود پس از سوختن باقی نمیگذارد. اگر تناسب اختلاط بنزین با هوا تغییر کند سرعت اشتعال مخلوط کم میشود و اگر از حد معین هم تجاوز کند مخلوط بهیچوجه آتش نمیگیرد سوخت آما
فرهنگ لغت هوشیار

کاریکاتور

کاریکاتور
تصور مسخره چیزی که عموماً در جراید چاپ می شود، شکل و تصویر مضحک
کاریکاتور
فرهنگ لغت هوشیار

کاریکاتور

کاریکاتور
نوعی نقاشی طنزآمیز که در آن طراحی برخی جزییات مبالغه می شود
کاریکاتور
فرهنگ فارسی معین

کاریکاتور

کاریکاتور
تصویر کسی، چیزی یا صحنه ای که اغراق نقاش در ترسیم بعضی از جزئیات، آن را مضحک کرده است
کاریکاتور
فرهنگ فارسی عمید

کاریکاتور

کاریکاتور
تصویر مسخرۀ چیزی که عموماً در جراید چاپ میشود. (فرهنگ نظام). شکل و تصویر مضحک. صورتی خنده آور از شخص یا چیزی
لغت نامه دهخدا