در علم عروض اسقاط حرف اول و ساکن کردن لام در مفاعلتن که فاعلتن باقی بماند و مفعولن به جایش بگذارند، شکستن و جدا کردن، شکستن، شکسته و دونیمه شده، پارۀ شکسته و جداشده
شکستن و جدا کردن، یا شکستن بی جدائی. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) : قصمه قصماً، کسره و ابانه، و قیل کسره و ان لم یبن. (اقرب الموارد) ، بازگردیدن به جایی که از آنجا آمدن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) : قصم فلان، رجع من حیث جاء (اقرب الموارد) ، یعنی بازگردید به جایی که آمده بود از آنجا. (منتهی الارب)