جدول جو
جدول جو

معنی فتق

فتق
برآمدگی ای که در اثر خارج شدن قسمتی از احشا از محل اصلی خود در ناف، کشالۀ ران و بیضه پیدا می شود، هر جای گشاده و فراخ، گشادگی، شکافتن، گشودن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با فتق

فتق

فتق
شکافتن، گشودن، حل کردن، گشادگی، هر جای گشاده و فراخ، غری، بیماری ورم بیضه
فتق
فرهنگ فارسی معین

فتق

فتق
دهی است به طائف. (منتهی الارب). قریه ای است در طائف، و گویند از مخلفه های طائف است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

فتق

فتق
زن چرب زبان گشاده سخن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا