جدول جو
جدول جو

معنی غنایی

غنایی
شاخصۀ اثری ادبی که بیان کنندۀ احساسات و عواطف انسان باشد مثلاً شعر غنایی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با غنایی

غنایی

غنایی
محمد. شاعر عثمانی پسر اسکندربک که یکی از شاهزادگان اولاما بود که از ایران آمده بودند. او از صاحبان مقام بود. این بیت از اوست:
دگلدر خط که اطراف لب جانانه گلمشدر
جناب خضر در کیم چشمۀ حیوانه گلمشدر.
(از قاموس الاعلام ترکی)
عبدالوهاب بن محمد حسینی حسنی معموری هندی. او راست: شرح خاقانی مؤلف به سال 1018 هجری قمری رجوع به الذریعه ج 9 ص 792 شود
لغت نامه دهخدا

غذایی

غذایی
مربوط به غذا مثلاً برنامۀ غذایی، مناسب برای تغذیه، خوراکی مثلاً مواد غذایی
غذایی
فرهنگ فارسی عمید

جنایی

جنایی
مربوط به جنایت، رسیدگی کننده به جنایت مثلاً پلیس جنایی
جنایی
فرهنگ فارسی عمید

غنائی

غنائی
غنایی در فارسی سوز واره، آهنگین منسوب به غنا. یا شعر غنائی. شعریست که حاکی از عواطف و احساسات باشد
فرهنگ لغت هوشیار