جدول جو
جدول جو

معنی غریب گز

غریب گز
نوعی کنه که غریبه ها را می گزد ولی بومیان نسبت به آن ایمنی یافته اند، کنایه از ویژگی آنکه غریبان را آزار و اذیت می کند
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با غریب گز

غریب گز

غریب گز
راهی گز: کژ دم، غسک گونه ای ساس، کنه گونه ای خرفستر عقرب، نوعی ساس غسک، نوعی کنه (در دامغان) که گزیدگی آن بیماریی ممتد آرد و گاه منجر به هلاکت شود
فرهنگ لغت هوشیار

غریب گز

غریب گز
حشره ای که به غریبه نیش می زند و بومیان نسبت به آن مصونیت دارند، عقرب، ساس، کَنِه
غریب گز
فرهنگ فارسی معین

غریب گز

غریب گز
جانورکی که غسک و ساس نیز گویند. (ناظم الاطباء). نوعی کنه که در دامغان هست و گزیدگی آن بیماری ممتد و گاه منجر به هلاکت گردد، و نوعی از آن در میانج هست که آن را مَلَه نامند. این حشره غالباً در کاروانسراهای راه تهران به مشهد نیز پیدا شود. از حشرات محلی است که بومیان آنجا از آن ایمنی یافته اند ولی غربا را چون گزد مسموم کند. مله. شب گز. نوعی ساس
لغت نامه دهخدا

غریب کش

غریب کش
ویژگی آنکه غریبان را آزار و اذیت می کند، ویژگی گردنه یا جاده ای که برای رانندگان ناآشنا خطر ناک است
غریب کش
فرهنگ فارسی عمید

غریب کش

غریب کش
آنکه غریبان و بینوایان را آزار و اذیت کند
لغت نامه دهخدا

غیب گو

غیب گو
آنکه غیب گوید، کسی که از غیب خبر دهد و از اسرار و امور نهانی سخن بگوید
غیب گو
فرهنگ فارسی عمید