جدول جو
جدول جو

معنی ظفره

ظفره
گوشت یا پوستی زائد که در گوشۀ چشم پدید آید و به تدریج سبب نابینایی شود، ناخنۀ چشم
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با ظفره

ظفره

ظفره
ناخنه چشم ناخنک. یا ظفره چشم. ناخنک، جمع ظافر، پیروز دان ناخنک چشم ناخنگیا از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار

ظفره

ظفره
نباتی است مفروش بر زمین، برگش مدور و شبیه به ناخن و ظاهرش سبز و باطن سرخ تیره و ساقهاکه از میان برگها میروید قریب به شبری و باریک و گلش سِتَبر و بیخش به قدر بند انگشتی و سیاه و منقش به سفیدی و در بلاد تُستر بسیار است. در چهارم گرم و خشک و بسیار تند و سم قاتل و ضماد او رافع گوشت زیاده و ثآلیل و بواسیر و آکله است. (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا

ظفره

ظفره
ناخنۀ چشم. علتی در چشم. پرده ای است که از ماق (گوشۀ انسی چشم) به سفیدی تا سیاهی چشم کشیده شود. صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: ناخنه و آن عبارت است از زیادۀ عصبیه ای که درگوشه های چشم پیدا شده، و چندان مدّ و بسط پیدا کند که سیاهی چشم را احاطه کند و از بینائی مانع گردد. کذا فی بحرالجواهر. و در ذخیرۀ خوارزمشاهی آید که: ظفره لفظ تازی است و پارسی او ناخنه است. و این ناخنه غشای فزونی است غلیظ و گوهر او عصبانی است و همچون ناخن است لکن از بهر آنکه در چشم است و پیوسته تر باشد نرم تر از ناخن است و از گوشه های چشم روید و بیشتری از این گوشه روید که از سوی بینی است و بر طبقۀ ملتحمه گسترده شود و باشد که تا به کنار سیاهی چشم برسد و بایستد و باشد که بر سیاهی نیز بگذرد و دیده را بپوشاند و بینائی بازدارد و باشد که از هر دو گوشۀ چشم روید و سر به سر آرد و کمترین مضرتی از وی آن است که چشم را از حرکات خویش بازدارد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). ظفره، هی زیاده من الملتحمه أو من الحجاب المحیط بالعین یبتدی فی اکثر الامر من الموق و یجری دائماً علی الملتحمه و ربما غشیت القرنیه و تعدت علیه حتی یغطی الثقبه و منها ما هو اصلب و منها ما هو الین و قد یکون اصفراللون و قد یکون احمراللون و قد یکون کمداللون. (کتاب ثالث از قانون ابوعلی ص 26 و 65)
لغت نامه دهخدا