جدول جو
جدول جو

معنی شمشار

شمشار
شاخه های تازه و نازک درخت شمشاد که زلف معشوق را به آن تشبیه کرده اند، برای مثال فدای آن قد و زلفش که گویی / فروهشته ست از شمشاد شمشار (لبیبی - شاعران بی دیوان - ۴۸۲)
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با شمشار

شمشار

شمشار
درختی است از راسته دو لپه ییهای جدا گلبرگ که تیره خاصی به نام تیره شمشادها جزو تیره های بسیار نزدیک به فرفیونیان است. میوه اش کمی با میوه فرفیون اختلاف دارد. برگهای است درخت دایمی است و دارای ماده سمی مسهلی است. درخت مذکور در همه جنگلهای شمالی ایران فراوان است و به عنوان زینت هم در باغهاو باغچه ها کشت میشود بقس عثق شمشاد اناری شمشاد نعنایی شمشاد فرنگی کیش شجره البقس شمشاد باغ. توضیح این شمشاد است که شاعران قد معشوق را بدان تشبیه کنند. توضیح همین شمشاد است که شاعران زلف و طره را بدان تشبیه کنند. یا شمشاد اناری. شمشاد. یا شمشاد باغ. شمشاد. یا شمشاد پیچ. پیچ امین الدوله (پیچ)، یا شمشاد رسمی. یکی از گونه های درخت گوشوارک و جزو تیره های شمشیریان است و آن در جنگلهای شمال ایران فراوان است و به نام شمشاد یا شمشاد ژاپنی نیز خوانده میشود. برگهایش بیضی شکل و سبز تیره و بزرگ و تاحدی گوشت دار و ضخیم و گلهایش گرد و کوچک و میوه هایش قرمز است. این درخت مانند شمشاد نعنایی همیشه سبز است و در حاشیه خیابانها جهت زینت کشت میشود. از چوب آن زغالی جهت نقاشی تهیه میکنند. این شمشاد را با شمشاد نعنایی - که شمشاد اصلی است - نباید اشتباه کرد. یا شمشاد ژاپنی. شمشاد رسمی. یا شمشاد فرنگی. شمشاد. یا شمشاد نعنایی. شمشاد، قامت خوبان، زلف خوبان
فرهنگ لغت هوشیار

شمشار

شمشار
شاخه های کوچک. (ناظم الاطباء) (آنندراج). شاخه های کوچک تازه راگویند که از درخت شمشاد برآید و برگ آن در نهایت سبزی، لطافت و نزاکت باشد و از غایت نازکی میل به جانب زمین کند، لهذا شعرا آنرا به زلف خوبان تشبیه کرده اند. (برهان) :
فدای آن قد و زلفش که گویی
فروهشته ست از شمشاد شمشار.
زینبی.
، اهل شام شمشاد را گویند. (انجمن آرا) (آنندراج). چوبی است که درختش بسیار بلند نباشد و پیوسته سبز باشد و چوبی سخت باشد. (از فرهنگ اوبهی) (از لغت فرس اسدی). بوقیس. بوئیس. بقس. (یادداشت مؤلف). نامی است که مردم شام به بقس دهند. (از تذکرۀ ابن البیطار). بقس است، یعنی درخت شمشاد. (اختیارات) بدیعی). بعضی گویند درختی است مانند شمشاد و همیشه سبز و خرم و بعضی دیگر گویند شمشاد و شمشار هر دو یکی است، اختلاف در دال و راء شده است. (از برهان). رجوع به شمشاد شود، درخت سرو، درخت مصطکی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

شمشاد

شمشاد
شخص خوش قد و قامت، درخت و بوته زینتی و تقریبا همیشه سبز که دستمایه بسیاری از شاعران است
شمشاد
فرهنگ نامهای ایرانی

شمشیر

شمشیر
سیف و سلاحی آهنین و برنده که تیغه آن دراز و منحنی و دارای یک دمه است، تیغ
فرهنگ لغت هوشیار

شمشیر

شمشیر
ابزاری آهنی با تیغه ای دراز و تیز که در قدیم در جنگ به کار می رفته
شمشیر زدن: جنگ کردن با شمشیر
شمشیر کشیدن: بیرون کشیدن شمشیر از غلاف، برآوردن شمشیر از نیام به قصد جنگ کردن
شمشیر
فرهنگ فارسی عمید

شمشیر

شمشیر
سلاحی آهنین و فولادین که دارای تیغه ای بلند و منحنی و برنده است
شمشیر را از رو بستن: کنایه از حالت تهدیدآمیز به خود گرفتن
شمشیر را غلاف کردن: کنایه از از تهدید دست کشیدن و از در سازش درآمدن
شمشیر
فرهنگ فارسی معین