جدول جو
جدول جو

معنی شربت دار

شربت دار
خدمتکاری که شربت درست می کند و انواع نوشیدنی ها و لوازم شربت خانه به او سپرده می شود
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با شربت دار

شربتدار

شربتدار
دارندۀ شربت، مسؤول شربتخانه. خادم که اقسام شربت در تحویل او است. (فرهنگ نظام). کسی که مرباها و آچارها را بسازد و انواع حلواها بپزد و آن را در عرف حال رکابدار گویند. (آنندراج) (بهار عجم) :
شربتی دارد لبش بهر دل بیمار من
مردم و رحمی ندارد ماه شربتدار من.
سیفی
لغت نامه دهخدا

سربه دار

سربه دار
کسی که آماده است سرش بر دار رود، شخص ماجراجو و پرخاشخر که دل بر کشته شدن بدهد و بر ضد حکومت وقت قیام کند، سربربادرفته، برسرِداررفته
سربه دار
فرهنگ فارسی عمید

قرابت دار

قرابت دار
خویشاوند دارای نسبت (خواه بسبب خون خواه بسبب ازدواج) خویشاوند. قرابت داری. خویشاوندی خویشی
فرهنگ لغت هوشیار

شراب دار

شراب دار
کسی که متصدی امور مربوط به آبدارخانه و شراب نوشی پادشاهان و بزرگان بوده است، ساقی
فرهنگ فارسی عمید

شربت خضر

شربت خضر
آبِ زِندِگی، آب چشمه ای در ظلمات که هرکس از آب آن بیاشامد عمر جاویدان پیدا می کند و هرگز نمی میرد و خضر پیغمبر از آن آب نوشیده است، چِشمِۀ نوش، نوشاب، چِشمِۀ خِضر، ماالحَیاة، چِشمِۀ اِلیاس، آبِ خِضر، عِینُ الحَیات، چِشمِۀ زِندِگی، آبِ حَیات، جان اَفزا، چِشمِۀ حِیوان، شَربَتِ حَیَوان، جان فَزا، آبِ حِیوان، آبِ بَقا، چِشمِۀ حَیات
شربت خضر
فرهنگ فارسی عمید

چربی دار

چربی دار
دسم و بادسومت، مهره دار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا