معنی سیاه چادر
- سیاه چادر
- خیمه های تیره رنگ که صحرا نشینان و دامداران در صحرا برای خود برپا می کنند، سیاه خیمه، سیاه خانه، سیه خانه، چادر سیاه
واژههای مرتبط با سیاه چادر
سیاه چادر
- سیاه چادر
- خیمه و خانه مردم صحرا نشین
سیاه چادر
- سیاه چادر
- چادر سیاه، خیمه هایی تیره رنگ که صحرانشینان و دامداران در صحرا برای خود برپا می کنند، سیاه خیمه، سیاه خانه
سیاه چادر
- سیاه چادر
- خیمه و خانه مردم صحرانشین. (ناظم الاطباء). چادرهای ایلی
سیه چادر
- سیه چادر
- خیمه های سیاه رنگ که کولیان و صحرا نشینان در دشت و صحرا برای سکونت بر پا کنند سیاه خانه
سیاه چرده
- سیاه چرده
- آن که رنگ چهره اش تیره باشد سیاه توه
سیاه چرده
- سیاه چرده
- کسی که چهره اش تیره رنگ باشد، سبزه، گندمگون
سیاه چرده
- سیاه چرده
- آن که رنگ چهره اش تیره باشد
سیاه چرده
- سیاه چرده
- سیاه رنگ باشد چه چرده به معنی رنگ و لون است. (برهان) (آنندراج). آنکه رنگش بسبزی زند. (شرفنامه). تار. اسمر. گندمگون. سیاه رنگ. (ناظم الاطباء) : محمد بن جریر رحمهاﷲ علیه گفت که سرخ و سفید بود و گروهی گویند سیاه چرده بود. (ترجمه تاریخ طبری بلعمی).
بساق پای چو کلک و سیاه چرده چو شلک
ورا نه مال و نه ملک و ورا نه خویش و تبار.
سوزنی.
ای پیک پی خجسته چه نامی فدیت لک
هرگز سیاه چرده ندیدم بدین نمک.
حافظ
سیاه سار
- سیاه سار
- ماهیی از نوع بال که دارای سری سیاه و پیه بسیار است
