جدول جو
جدول جو

معنی سنار

سنار
جایی در دریا که گودی آن کم باشد و کشتی در آنجا به گل نشیند و نتواند حرکت کند، بندر، برای مثال دمان همچنان کشتی مارسار / که لرزان بود مانده اندر سنار (عنصری - ۳۵۵)
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سنار

سنار

سنار
موضعی است از دریا که آبش تنگ باشد و تهش گل بوده و بیم آن باشد که کشتی در آنجا بند شود
فرهنگ لغت هوشیار

سنار

سنار
جایی در دریا که عمق آن اندک بوده و کشتی در آن جا به گل نشیند، مجازاً عاشق و گرفتار
سنار
فرهنگ فارسی معین

سنار

سنار
زن پسر که عروس باشد و بترکی گلن خوانند و بهندی زرگر را گویند. (برهان) (جهانگیری)
لغت نامه دهخدا

ستار

ستار
پوشاننده، از نامهای خداوند، نام یکی از رهبران دوره انقلاب مشروطیت که به سردار ملی ملقب گردید
ستار
فرهنگ نامهای ایرانی