جدول جو
جدول جو

معنی سرنگ

سرنگ
تلمبۀ کوچک شیشه ای یا فلزی یا پلاستیکی با سوزن توخالی که به وسیلۀ آن داروی مایع را در زیر پوست یا میان رگ داخل می کنند
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سرنگ

سرنگ

سرنگ
فرانسوی آبدزدک کاپیش (گویش گیلکی) تلمبه کوچک شیشه یی که به وسیله آن دارویی مایع را در زیر پوست و داخل بدن تزریق کنند آبدزدک
فرهنگ لغت هوشیار

سرنگ

سرنگ
تلمبه کوچک شیشه ای یا پلاستیکی برای تزریق دارو به داخل بدن
سرنگ
فرهنگ فارسی معین