معنی سرگیجه - فرهنگ فارسی عمید
معنی سرگیجه
- سرگیجه
- حالتی که به انسان دست می دهد و تصور می کند همه چیز دور او می چرخد، دوار، سرگیچش
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با سرگیجه
سرگیجه
- سرگیجه
- سر گردانی حیرت، حالتی که به شخص دست میدهد و به سبب آن پندارند که اطاق و اشیا دور سر او میچرخند دوار سر
فرهنگ لغت هوشیار
سرگیجه
- سرگیجه
- حالتی که به انسان دست می دهد و تصور می کند که همه چیز دور او می چرخد
فرهنگ فارسی معین