بیماریی است جلدی که در پوست مبتلای بدان دانه های زردرنگ، ریز و آبدار پدید آید و پس از خشک شدن، پوسته پوسته می گردد و بدون گذاشتن هیچ اثری در روی پوست درمان می شود. میکرب این مرض همان ’استرپتوکوک’ است که بوسیلۀ خراش یا جوش های موجود در پوست تولید زردزخم می کند. زردزخم بیشتر در روی صورت، بینی، پشت گوش و نواحی گردن ظاهرمی گردد و غالباً در سنین کودکی دیده می شود، ولی اشخاص بالغ هم بدان مبتلا می شوند. (فرهنگ فارسی معین)
بیماری است جلدی که در پوست مبتلای بدان دانه های زرد رنگ و ریز و آبدار پدید آید و پس از خشک شدن پوسته پوسته میگردد و بدون گذاشتن هیچ اثری در روی پوست درمان میشود. میکروب این مرض همان است که به وسیله خراش یا جوشهای موجود در پوست تولید زرد زخم میکند. زرد زخم بیشتر روی صورت و بینی و پشت گوش و نواحی گردن ظاهر میگردد و غالبا در سنین کودکی دیده میشود ولی اشخاص بالغ هم بدان مبتلا میشوند
زردرنگ. (ناظم الاطباء) : چو خورشید خنجر کشید از نیام پدید آمد آن مطرف زردفام. فردوسی. زردی در آفتاب بقای حسود شاه از سیر تیره سر قلم زردفام تست. سوزنی. - زردفام گشتن، به رنگ زرد درآمدن. زردرخ گشتن بر اثر بیماری و ناتوانی و ترس و خجلت و جز اینها: بدو گفت مادر که ای جان مام چه بودت که گشتی چنین زردفام. فردوسی. - ، در خورشید، بمعنی غروب آن است: همی بود تا گشت خور زردفام ز مهر سپهبد برآمد به بام. اسدی (گرشاسبنامه). رجوع به زرد شدن و زرد و دیگر ترکیبهای آن شود
نوعی است از مرغان شکاری و اصناف آن چند است مثل: باز، باشه، جره، شاهین، شکره و بیسره. (غیاث اللغات). انواعی از مرغان شکاری که چشمان زرد دارند. باز یاری. دسته ای از مرغان شکاری. مقابل سیاه چشم. (از یادداشتهای بخط مرحوم دهخدا)