جدول جو
جدول جو

معنی زردزخم

زردزخم
بیماری عفونی واگیردار که با دانه های ریز چرکی بر روی پوست همراه است
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با زردزخم

زردزخم

زردزخم
بیماریی است جلدی که در پوست مبتلای بدان دانه های زردرنگ، ریز و آبدار پدید آید و پس از خشک شدن، پوسته پوسته می گردد و بدون گذاشتن هیچ اثری در روی پوست درمان می شود. میکرب این مرض همان ’استرپتوکوک’ است که بوسیلۀ خراش یا جوش های موجود در پوست تولید زردزخم می کند. زردزخم بیشتر در روی صورت، بینی، پشت گوش و نواحی گردن ظاهرمی گردد و غالباً در سنین کودکی دیده می شود، ولی اشخاص بالغ هم بدان مبتلا می شوند. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

زرد زخم

زرد زخم
بیماری است جلدی که در پوست مبتلای بدان دانه های زرد رنگ و ریز و آبدار پدید آید و پس از خشک شدن پوسته پوسته میگردد و بدون گذاشتن هیچ اثری در روی پوست درمان میشود. میکروب این مرض همان است که به وسیله خراش یا جوشهای موجود در پوست تولید زرد زخم میکند. زرد زخم بیشتر روی صورت و بینی و پشت گوش و نواحی گردن ظاهر میگردد و غالبا در سنین کودکی دیده میشود ولی اشخاص بالغ هم بدان مبتلا میشوند
فرهنگ لغت هوشیار

زردفام

زردفام
زرد رنگ، هر چیزی که رنگش زرد باشد، برای مِثال چو خورشید خنجر کشید از نیام / پدید آمد آن مِطرَف زردفام (فردوسی - ۸/۵۹)
زردفام
فرهنگ فارسی عمید

زرده زخم

زرده زخم
قوباء. ادرفن. ساری یاره. زرده. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به زردزخم شود
لغت نامه دهخدا

زردکام

زردکام
دهی از دهستان شفت است که در بخش مرکزی شهرستان فومن واقع است، و 130 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا

زردفام

زردفام
زردرنگ. (ناظم الاطباء) :
چو خورشید خنجر کشید از نیام
پدید آمد آن مطرف زردفام.
فردوسی.
زردی در آفتاب بقای حسود شاه
از سیر تیره سر قلم زردفام تست.
سوزنی.
- زردفام گشتن، به رنگ زرد درآمدن. زردرخ گشتن بر اثر بیماری و ناتوانی و ترس و خجلت و جز اینها:
بدو گفت مادر که ای جان مام
چه بودت که گشتی چنین زردفام.
فردوسی.
- ، در خورشید، بمعنی غروب آن است:
همی بود تا گشت خور زردفام
ز مهر سپهبد برآمد به بام.
اسدی (گرشاسبنامه).
رجوع به زرد شدن و زرد و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا

زردرخش

زردرخش
نوعی اسب که رنگ سرخ و سفید در وی بهم آمیخته. بعضی گویند اسبی است با رنگ میان سیاه وبور. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به رخش و زرد شود
لغت نامه دهخدا

زردچشم

زردچشم
نوعی است از مرغان شکاری و اصناف آن چند است مثل: باز، باشه، جره، شاهین، شکره و بیسره. (غیاث اللغات). انواعی از مرغان شکاری که چشمان زرد دارند. باز یاری. دسته ای از مرغان شکاری. مقابل سیاه چشم. (از یادداشتهای بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا