جدول جو
جدول جو

معنی دیگ بردیگ

دیگ بردیگ
دارویی مرکب از زرنیخ و زنگار و زیبق و آهک که در طب قدیم برای معالجۀ بعضی زخم ها و جراحات به کار میرفته، مرگ موش
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با دیگ بردیگ

دیگ بر دیگ

دیگ بر دیگ
دوایی سمی مرکب از زرنیخ و جیوه و زنگار و آهک که در قدیم برای معالجه بعضی جراحتها بکار میرفت مرگ موش ساخته
فرهنگ لغت هوشیار

دیگ بر دیگ

دیگ بر دیگ
دیک بر دیک، دوایی سمی مرکب از زرنیخ و جیوه و زنگار و آهک که در قدیم برای معالجۀ بعضی جراحتها بکار میرفت. مرگ موش ساخته. مرگ موش ساخته را گویند و آن را از زرنیخ مصعد سازند و از جمله سمیات است. (آنندراج) (برهان). سم الفار عملی. (بحر الجواهر) (اختیارات بدیعی) (الفاظ الادویه) (تحفۀ حکیم مؤمن) (مخزن الادویه) : گوشت فزونی و باسور را ببرند و بردارند، چنانکه باسور مقعد را با داروها تیز برنهند چون دیگ بر دیگ و اقراص فیلدفیون تا وی را بخورد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی یادداشت به خط مؤلف). رجوع به دیک بر دیک شود، فارسی قدر علی قدر (دیگی بر دیگ دیگر) گمان میکنم معنی دیگر آن ظروف مرتبطه باشد. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

دیک بردیک

دیک بردیک
بمعنی دواءالاسنان. داروی دندانها و مصلح دهان و زداینده عفونت و قروح است. از اکالات است. (داود ضریر انطاکی ج 1 ص 165 و ج 2 ص 43). دیک بردیک در علت بواسیر بکار است. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). ترکیبی است از زرنیخ و مروآهک زنده و زنگار. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به دیگ بردیگ و دزی ج 1 ص 482 شود
لغت نامه دهخدا