جدول جو
جدول جو

معنی دوره گرد

دوره گرد
کاسب و پیشه ور که در کوچه و خیابان گردش کند و کالای خود را به فروش برساند
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با دوره گرد

دوره گرد

دوره گرد
پارسی است گذر گرد خیابانگرد ولگرد کسی که در کوچه و خیابانها حرکت کند و اجناس مستعمل را خرید و فروش نماید
فرهنگ لغت هوشیار

دوره گرد

دوره گرد
سیار. متحرک. (یادداشت مؤلف). غیرثابت چنانکه گدا و یا مردمی بیکاره، (اصطلاح عامیانه) طواف. دستفروش. (یادداشت مؤلف). آنکه متاع مستعمل در کوچه ها و خیابانها گرداند فروختن را: کتابفروش دوره گرد. کسبۀ دوره گرد. قبا ارخالقی دوره گرد، آنکه به همه جای رود و وقار ندارد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

دوره گردی

دوره گردی
حالت و عمل دوره گرد. سیاری. متحرکی. (یادداشت مؤلف) ، طوافی. عمل دوره گرد. کار دوره گرد. (یادداشت مؤلف). رجوع به دوره گرد شود
لغت نامه دهخدا

کوچه گرد

کوچه گرد
آنکه در محله ها و کوچه ها گردد (غالبا این نوع کسان رند و حسن پرست اند) : طفل اشکم کوچه گرد آستین از بی کسی است دیده بر حالش ندارد دل گرفتار خود است. (رضی دانش)، کسی که در کوچه ها و بر زنها گردد و امتعه خود را بفروش رساند طواف
فرهنگ لغت هوشیار