جدول جو
جدول جو

معنی خون گرم

خون گرم
ویژگی هر یک از جانورانی که دمای بدنشان نسبت به دمای محیط تقریباً ثابت است مانند پستانداران و پرندگان، کنایه از مهربان و خوش خو
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با خون گرم

خون گرم

خون گرم
مقابل خونسرد. رجوع به خون سرد شود، مهربان. رؤوف. باعاطفه. بامهر. مهرورز. (یادداشت مؤلف) ، انس گیرنده با همه. باهمه جوش. آنکه با همه بجوشد. آنکه زود الفت گیرد
لغت نامه دهخدا

خون گرر

خون گرر
جانوری که خونش گرم باشد، توضیح جانداری که درای حرارت بدن تقریبا ثابت باشد خونگرم محسوب میشود، مهربانی با محبت
فرهنگ لغت هوشیار

خون گرمی

خون گرمی
مهربانی. رأفت. عطوفت. مهرورزی. (یادداشت مؤلف). جنبش روح از روی مودت و مهربانی. (ناظم الاطباء) ، تپاک. جوشش. الفت. (آنندراج). زود انس گیری با همه کس. زود جوشی با همه:
کباب تر به اخگر آنچنان هرگز نمی چسبد
که می چسبد ز خون گرمی به دلها لعل خونخوارت.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا