جدول جو
جدول جو

معنی خروهه

خروهه
پرنده ای که در کنار دام می بستند تا پرندگان دیگر به هوای او بر روی دام بنشینند و به دام بیفتند
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با خروهه

خروهه

خروهه
جانوری است که صیادان کنار دام بندند تا جانوران دیگر فریب خورده و در دام افتند پایدام ملواح
فرهنگ لغت هوشیار

خروهه

خروهه
خروسه. خروسک، جانوری است که صیادان کنار دام بندند تا جانوران دیگر فریب خورده در دام افتند، پایدام، ملواح
خروهه
فرهنگ فارسی معین

خروهه

خروهه
گوشت پارۀ میان فرج زنان. (ازبرهان قاطع) (از آنندراج). تلاق. بظر. (از ناظم الاطباء). چوچوله. (یادداشت بخط مؤلف). خروسه. خروسک، جانوری را گویند که صیادان بر کنار دام بندند تا جانوران دیگر فریب خورده در دام افتند و بعربی آنرا مِلْواح خوانند. (برهان قاطع). پایدام. (شرفنامۀ منیری). خورد دام. خوردنی در دام. (زمخشری)
لغت نامه دهخدا

خروسه

خروسه
خروس کوچک، گوشت پاره ای بر دم فرج زن، پوست ختنه گاه مرد (که بر دین آن سنت است)، حشره ای سرخ رنگ مانند سوسک که در گرمابه ها و جایهای نمناک زیست کند، مرضی است که غالبا کودکان بدان مبتلا شوند و سبب تورم و تشنج گلو شود و صدای شخص مبتلا بطور مخصوص شبیه بصدای خروس از گلوی او خارج گردد
فرهنگ لغت هوشیار

گروهه

گروهه
گروه برای مثال ز بس گروهۀ زنبوره های تندرغو / ز بس گلولۀ خمپاره های تِنّین ون (قاآنی - ۶۲۸)
گلولۀ خمیر یا گِل یا پنبه امثال آن
گروهه
فرهنگ فارسی عمید

خروهک

خروهک
مرجان، جانور بی مهرۀ دریایی که مانند گیاه به زمین چسبیده است، بقایای قرمز رنگ این جانور که در جواهرسازی به کار می رود، سَنگِ شَجَری
خروهک
فرهنگ فارسی عمید

قروهه

قروهه
نادرست نویسی گروهه گروهه گلوله (خواه از سنگ باشد خواه از گل خواه از چیزی دیگر)
فرهنگ لغت هوشیار