جدول جو
جدول جو

معنی چینه دان

چینه دان
کیسه ای که بین حلقوم و معدۀ مرغ قرار دارد و مواد غذایی داخل آن می شود، جاغر، ژاغر، شاغر، کژار، گژار، شکانک
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با چینه دان

چینه دان

چینه دان
کیسه مانندی که در امتداد مری اکثر پرندگان قرار دارد و چینه وارد آن میشود حوصله ژاغر
فرهنگ لغت هوشیار

چینه دان

چینه دان
کیسه مانندی که در امتداد مری اکثر پرندگان قرار دارد و چینه وارد آن می شود
فرهنگ فارسی معین

چینه دان

چینه دان
مرکب از: (چینه + دان، ظرف) حوصلۀ مرغانه را گویند. (برهان). حوصلۀ مرغان است که دانه در آن جمع شود، و آن را ژاغر نیز گویند. (آنندراج) (انجمن آرا). علف دان مرغ. جای دانه و خوراک مرغان و آن غیر سنگ دان است. (یادداشت مؤلف). زاره. زاوره. (منتهی الارب). قونص. حوصل. حوصلا. چیلک دان. کراژ. (یادداشت مؤلف). حوصل. حوصلا. غُرغُرَه. غَرغَرَه. نُعنُعَه. نَوطَه. قریه. (منتهی الارب). چیلک دان (در تداول مردم قزوین). چینه دان میان مری و سنگدان قرار گرفته و در نرم کردن مواد سخت معده را یاری میکند. چینه دان مرغان شکاری، ماکیانها و کبوترها و پرندگان بالارونده مخصوصاً طوطیها غالباً بزرگ میشود. چینه دان کبوترها دو زائده دارد که به هنگام تفرخ تازۀ تخم ها (که جوجه ها تازه از تخم برآمده باشند) مادۀ پنیری مانندی ترشح میکند که جوجه های نوزاد در روزهای اول زندگی از آن تغذیه میکنند:
طاووس غرابخوار هر دم
گاورس ز چینه دان برانداخت.
خاقانی.
دون، سنگدان مرغ و چینه دان آن. (منتهی الارب).
- چینه دان کسی را تکاندن یا چیلک دان کسی را خالی کردن، کنایه از زیر پای کسی را کشیدن و مزۀ دهان کسی را فهمیدن است. تبضﱡض. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

آینه دان

آینه دان
رَبعه. آینه نیام. رجوع به آیینه دان شود
لغت نامه دهخدا

چینه دانه

چینه دانه
حوصلۀ مرغان. (غیاث اللغات) (آنندراج). چینه دان. چیلک دان. رجوع به چینه دان شود
لغت نامه دهخدا

چینه دادن

چینه دادن
دانه دادن به مرغ. دادن ِ دان. غذا دادن به طیور از حبوب و شبه آن: زق، چینه دادن مرغ بچه را بمنقار. (تاج المصادر بیهقی). عدار، چینه دادن مرغ بچه را به منقار. (تاج المصادر بیهقی). زغل، چینه دادن مرغ بچه را به منقار. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

چنه دان

چنه دان
مخفف چینه دان یعنی ژاغر و حوصلۀ پرندگان. رجوع به چینه دان شود
لغت نامه دهخدا