جدول جو
جدول جو

معنی چشم زد

چشم زد
مهره ای سیاه و سفید که برای دفع چشم زخم به گردن کودک آویزان کنند، خرمک، کنایه از زمانی بسیار اندک، مدتی اندک به قدر یک چشم بر هم زدن، برای مثال گر دور شدی ز چشم رنجور / یک چشم زد از دلم نه ای دور (نظامی۳ - ۵۲۲)
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با چشم زد

چشم زد

چشم زد
چشم زده، مهره سیاه و سفید که برای دفع چشم زخم بگردن کودک آویزند، زمان اندک طرفه العین لحظه لمحه، اشاره کردن چشمک زدن
فرهنگ لغت هوشیار

چشم زد

چشم زد
مهره سیاه و سفید که برای دفع چشم زخم به گردن کودک آویزند، کنایه از زمان بسیار کم
چشم زد
فرهنگ فارسی معین

چشم زده

چشم زده
کسی که چشم زخم بدو رسیده باشد چشم زد چشم رسیده، مایوس ناامید
چشم زده
فرهنگ لغت هوشیار

چشم زدن

چشم زدن
با چشم شور بکسی آسیب رسانیدن و بمعنی پلک را باز و بسته کردن
چشم زدن
فرهنگ لغت هوشیار

چشم زخ

چشم زخ
چشم زخم، صدمه و آسیبی که از چشم بد یا چشم شور به کسی برسد، آسیب و زیانی که از نگاه یا کلام آنکه چشم شور دارد به کسی یا چیزی برسد
چشم زخ
فرهنگ فارسی عمید

چشم بد

چشم بد
چشم شور، چشمی که اگر با نظر اعجاب و تحسین به کسی یا چیزی نگاه کند به آن چشم زخم می زند و آسیب می رساند برای مِثال چه نیروست در جنبش چشم بد / که نیکوی خود را کند چشم زد (نظامی۶ - ۱۰۷۶)، ندانم چه چشم بد آمد بر اوی / چرا پژمرید آن چو گلبرگ روی (فردوسی - ۴/۳۳۸)
چشم بد
فرهنگ فارسی عمید