جدول جو
جدول جو

معنی چاکسو

چاکسو
دانه ای ریز و سیاه به اندازۀ دانۀ به که در طب قدیم جزء داروهای چشم به کار می رفته
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با چاکسو

چاکسو

چاکسو
دانه ای ریز و سیاه باندازه بهدانه که در قدیم با کافور برای مداوا در چشم میکشیدند بزرالخمخم
فرهنگ لغت هوشیار

چاکسو

چاکسو
دانه ای ریز و سیاه به اندازه دانه بِه که در طبِ قدیم برای مداوای چشم به کار می رفته است
فرهنگ فارسی معین

چاکسو

چاکسو
چاکشو، تشمیزج، بهندی دانه ای باشد سیاه و لغزنده بمقدار عدس و آن را در داروهای چشم بکار برند، (برهان) (آنندراج) (فرهنگ جهانگیری) (ناظم الاطباء)، دوای چشم، داروی مخصوص چشم، دارویی که در چشم ریزند تا چرک آن را پاک کند و چشم را شست و شو دهد، و رجوع بچاکشو شود
لغت نامه دهخدا

چاکشو

چاکشو
دانه ای ریز و سیاه باندازه بهدانه که در قدیم با کافور برای مداوا در چشم میکشیدند بزرالخمخم
فرهنگ لغت هوشیار

چاکشو

چاکشو
چَشمیزَک، دانه ای سیاه و براق که برای معالجۀ چشم درد به کار می رفته، چَشمَلان، تَشَن، حسب السودان، تَشمیزَج، چَشمَک، چَشام، چَشوم، چَشخام، چاکشی، خاکشو، چاکسی
چاکشو
فرهنگ فارسی عمید

چاکسی

چاکسی
چَشمیزَک، دانه ای سیاه و براق که برای معالجۀ چشم درد به کار می رفته، چَشمَلان، تَشَن، حسب السودان، تَشمیزَج، چَشمَک، چَشام، چَشوم، چَشخام، چاکشو، چاکشی، خاکشو
چاکسی
فرهنگ فارسی عمید

چارسو

چارسو
چهارسو، برای مِثال در این چارسو هیچ هنگامه نیست / که کیسه بُر مرد خودکامه نیست (نظامی۵ - ۷۸۲)، نباشد سپاه تو هم پایدار / چو برخیزد از چارسو کارزار (فردوسی - ۸/۳۵۸)
چارسو
فرهنگ فارسی عمید

چاکشو

چاکشو
چاکسو، دانه ای باشد سیاه و لغزنده بمقدار عدس و آن را در داروهای چشم بکار برند، (برهان) (آنندراج)، دارویی سیاه رنگ است که با کافور در چشم ریزند، (صحاح الفرس)، دانه ای است سیاه و گرد که آن را با کافور بسایند و در چشم کشند و در میان کافور نهند تا کافور نگهدارد و بزرگتر از عدس است، (اوبهی)، و رجوع بچاکسو شود، نام درختی است که میوۀ آن را ’تولی’ و ’تیره تلی’ و ’بروده’ و آلوی چینی نیز گویند
لغت نامه دهخدا