جدول جو
جدول جو

معنی پیچکیان

پیچکیان
تیره ای از گیاهان که دارای ساقه های پیچیده و گل های پنج قسمتی و میوۀ کپسولی شکل هستند
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پیچکیان

پیچکیان

پیچکیان
نام تیره گیاهانی دارای ساقهای پیچیده و گلهای پنج قسمتی و منظم با پرچمهایی بر روی گلبرگهای چسبیده و وبا میوه کبسولی شکل شامل دو خانه یا بیشتر و در ساق و برگ لوله هایی دارای شیرابه ساده بااثر مسهلی دارند
فرهنگ لغت هوشیار

پیچکیان

پیچکیان
نام تیره گیاهانی دارای ساقهای پیچیده و گلهای پنج قسمتی و منظم با پرچمهای بر روی گلبرگها چسبیده با میوۀ کپسولی شکل شامل دو خانه یا بیشتر و در ساق و برگ لوله های دارای شیرابۀساده با اثر مسهلی. (از گیاه شناسی گل گلاب ص 240)
لغت نامه دهخدا

پیشکیجان

پیشکیجان
دهی جز دهستان عمارلو بخش رودبار شهرستان رشت، واقع در جنوب خاوری رودبار و 22 هزارگزی جنوب امام، کوهستانی، سردسیر، دارای 145 تن سکنه، آب آن از چشمه سار محصول آنجا غلات و بنشن و گردو و لبنیات و پشم، شغل اهالی آنجا زراعت و گله داری وراه آنجا مالرو است، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا

پیمایان

پیمایان
در حال پیمودن، پیمای. پیمایندگان. (در ترکیب). رجوع به پیمای شود
لغت نامه دهخدا

پیرایان

پیرایان
صفت فاعلی بیان حالت در حال پیراستن،
جَمعِ واژۀ پیرای، بمعنی پیراینده، پیرایندگان
لغت نامه دهخدا

پیرکمان

پیرکمان
دهی جزء دهستان ینگجۀ بخش مرکزی شهرستان سراب. واقع در 11هزارگزی شمال باختری سراب و 7هزارگزی شوسۀ سراب به تبریز. جلگه، معتدل، دارای 68 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصولات آنجا غلات، شغل اهالی زراعت. راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیچیدن

پیچیدن
پیچ و تاب خوردن، حلقه زدن، چرخیدن، پیچ خوردن چیزی به گرد چیز دیگر، درنوردیدن، درنوشتن، لوله کردن، پیچ دادن
پیچیدن
فرهنگ فارسی عمید