معنی پیپت - فرهنگ فارسی عمید
معنی پیپت
- پیپت
- لولۀ شیشه ای مدرج برای داخل کردن مقداری معینی مایع از ظرفی به ظرف دیگر
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با پیپت
پیشت
- پیشت
- کلمه ای که گربه را بدان رانند آوازی برای راندن گربه مقابل پیش پیش
فرهنگ لغت هوشیار
پیست
- پیست
- پیس، کسی که به بیماری برص مبتلا شده و پوست بدنش دارای لکه های سفید باشد
میدان یا محلی که برای ورزش یا رقص آماده کرده باشند
فرهنگ فارسی عمید
پیست
- پیست
- پیس، ابرص، شخصی که علت برص و جذام داشته باشد، (آنندراج) (برهان)، مبروص
لغت نامه دهخدا
پیست
- پیست
- محوطه یا میدانی برای دو یا اسب دوانی یا بازی، فضا و محلی مسطح اعم از مسقف یا غیرمسقف برای رقص
لغت نامه دهخدا