جدول جو
جدول جو

معنی پاگودا

پاگودا
هر یک از پرستش گاه های برج مانند و چندطبقه که در کشورهای خاور دور ساخته می شود
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پاگودا

پالوده

پالوده
شربتی که با یخ یا برف و رشته نشاسته یا سیب رنده کرده درست کنند
پالوده
فرهنگ لغت هوشیار

پالوده

پالوده
صاف شده، پاکیزه شده، پاک شده از آلودگی، فالوده، فالوذَج، برای مِثال چُون آن شاه پالوده گشت از بدی / بتابید از او فرّۀ ایزدی (فردوسی - ۱/۳۶)، فالوده، شربتی که با برف یا یخ و رشتۀ نشاسته یا سیب رنده شده درست می کنند، برای مِثال ملک نقل دهان آلوده می خورد / به امّید شکر پالوده می خورد (نظامی۲ - ۲۴۶)
پالوده
فرهنگ فارسی عمید

پالودن

پالودن
صاف کردن، پاک کردن، چیزی را از صافی یا غربال در کردن
ذوب کردن
ریختن
از میان برداشتن
صاف شدن، پاک شدن از آلودگی، پاکیزه شدن، برای مِثال ره داور پاک بنمودشان / از آلودگی سر بپالودشان (فردوسی - ۱/۷۶)، تراوش کردن
ذوب شدن
ریخته شدن
از میان رفتن
پالیدَن
پالودن
فرهنگ فارسی عمید

پالودن

پالودن
صاف کردن، پاک کردن، تهی کردن، پاکیزه شدن، تباه کردن، ضایع کردن، تباه شدن، ضایع شدن، گداختن، ذوب کردن، به قالب ریختن سیم و زر و مانند آن، تمام شدن
پالودن
فرهنگ فارسی معین

پاشوکا

پاشوکا
شهری به مکزیک، پایتخت کشور هیدالگو، دارای 39000 تن سکنه و بنواحی آن کان نقره است
لغت نامه دهخدا