جدول جو
جدول جو

معنی آبدزدک

آبدزدک
حشره ای قهوه ای رنگ با بال های کوچک و پاهای تیز که به وسیلۀ آن سوراخ هایی در زیرزمین حفر می کند و به ریشۀ گیاهان آسیب می رساند. شب ها بیرون می آید و خوراکش حشرات ریز و کرم های زیر خاک است، خاک سنبه، زمین سنبه، در پزشکی تلمبۀ کوچک شیشه ای یا لاستیکی که مایعات را به خود می کشد و برای داخل کردن داروی مایع به بدن به کار می رود، سرنگ
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با آبدزدک

آب دزدک

آب دزدک
تلمبه ای شیشه ای که مایعات را بطرف خود کشدوجهت داخل کردن به بدن به کار میرود، حشره از تیره سیرسیرک ها، راسته راست بالان، که زمین را می کند و از ریشه گیاهان تغذیه می کند
فرهنگ لغت هوشیار

آبد زدک

آبد زدک
تلمبه کوچک قابل حمل که برای راندن آب یا مایعات بداخل آن بکار میرود، آلتی که بوسیله آن مایعات را در داخل بدن تزریق میکنند سرنگ، جانوری است از راسته راست بالان از رده حشرات از شاخه بند پائیان. گوشتخوار است و از کرمها و حشرات زیر خاک باغچه ها تغذیه کند پشیل زمین سنبه
فرهنگ لغت هوشیار

آب دزدک

آب دزدک
سرنگ، جانوری است قهوه ای رنگ با پای دندانه دار و تیز که زمین را سوراخ می کند و به ریشه گیاهان آسیب می رساند، خوراکش کرم ها و حشرات می باشد، بال های کوچکی هم دارد که می تواند کمی پرواز کند
آب دزدک
فرهنگ فارسی معین

آب دزدک

آب دزدک
نی یا چوبی کاواک که در درون آن چوب دیگر تعبیه کنند و از دهان آن آب افکنند. و عربی آن مضخه و ذرّاقه و زرّاقه و سرّاقه است. و به فارسی آب انداز نیز گویند، قسمی حشره چندِ زنبوری سرخ که در زیر خاک باشد و ریشه نبات خورد و آن را تباه کند و حوض و امثال آن را سوراخ کند، و در بعض ولایات آن را زمین سنبه گویند. پشیل، (اصطلاح طب) آلتی از شیشه که بر سر آن سوزنی مجوّف است و بدان در تن آدمی و جانوران دواهای مایع کنند. و این عمل را تزریق نامند
لغت نامه دهخدا

آب زدن

آب زدن
آب افشاندن بچیزی یا جائی آب پاشی کردن، فرو نشاندن آتش خشم تسکین دادن رام کردن
فرهنگ لغت هوشیار

آب دزد

آب دزد
منفذی بدون زمین که آب و نم از آن نفوذ کند: این زمین یااین کاریز آب دزد دارد، مجرای آب، ابر سحاب قطره دزد
فرهنگ لغت هوشیار

آبدیده

آبدیده
جامه یا متاعی دیگر که در آب افتاده وبه آن زیان رسیده باشد، باتجربه، آسیب دیده براثر آب، خیس تر نم کشیده، قرار گرفته در معرض آب دادن
فرهنگ لغت هوشیار