معنی ازبک - فرهنگ فارسی عمید
معنی ازبک
ازبک
طایفه ای از مغولان که از اعقاب سپاهیان چنگیز در ماوراءالنهر و نواحی بین دریاچۀ آرال و دریای خزر هستند، از مردم ازبک، ازبکی مثلاً کشتی گیر ازبک
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با ازبک
ازبک
ازبک
طایفه ای از تاتار اوزبک، دشنام است: بی ریخت بد گل نا آراسته ژولیده
فرهنگ لغت هوشیار
ازبک
ازبک
طایفه ای از تاتار. رجوع به اوزبک شود. - مثل ازبکها، تشبیهی مبتذل، که از آن بدپیراسته بودن موی بروت و ریش و سر خواهند
لغت نامه دهخدا
اتبک
اتبک
آتابک، نگاه دارنده، ادب آموزنده، پدربزرگ از نظر احترام، وزیر پادشاه، مربی کودک، آتابی، آتابای، در دوره قاجار لقبی که به وزیران داده می شد، آتا (پدر) + بیوک (بزرگ) در ترکی، لقب هر یک از پادشاهان مستقل که حکومت محلی داشتند
فرهنگ نامهای ایرانی
ایبک
ایبک
ترکی ماه پر ماه، بت، پیک، شش انگشتی، نام برده ای است برده نامی است ترکان را، قاصد، غلام: (گفت ای ایبک بیا در آن رسن تا بگویم من جواب بوالحسن)
فرهنگ لغت هوشیار
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.