جدول جو
جدول جو

معنی هفتورنگ

هفتورنگ
بنات النّعش، دو صورت فلکی در نیمکرۀ شمالی، شامل بنات النعش صغرا یا دب اصغر و بنات النعش کبرا یا دب اکبر، هفت اورنگ، هفت خوٰاهران، هفت برادران، هفت برارو
تصویری از هفتورنگ
تصویر هفتورنگ
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با هفتورنگ

هفت رنگ

هفت رنگ
از قدیم هفت رنگ راازمیان رنگها اصلی دانسته اند (سبع الوان) وآنها عبارتنداز: الف - بقولی سیاه خاکی (خاکستری) سرخ زرد سفید کبود زنگاری. ب - وبقولی، زرد آبی نارنجی سرخ بنفش سبز نیلگون. توضیح قدماهررنگ رابیکی ازسیارات هفتگانه ویکی ازروزهای هفته اختصاص میدادند، نام گلی است درهندوستان وآن هفت رنگ دارد. توضیح باماخذی که دردست بوداین گیاه شناخته نشد، هرهفت، نوعی ترشی است، چیزی که بهفت زنگ منقش باشد: (چون پرندء نیلگون برروی پوشد مرغزار پرنیان هفت رنگ اندر سر آرد کوهسار) (فرخی) -6 هرچیز منقش
فرهنگ لغت هوشیار

هفت رنگ

هفت رنگ
از قدیم هفت رنگ را از میان رنگ ها اصلی دانسته اند (سبح الوان) و آن ها عبارتند از، به قولی، سیاه، خاکی (خاکستری)، سرخ، زرد، سفید، کبود، زنگاری، به قولی، زرد، آبی، نارنجی، سرخ، بنفش، سبز، نیلگون
هفت رنگ
فرهنگ فارسی معین

هفت رنگ

هفت رنگ
اول آن سیاه است و به زحل تعلق دارد، و غبرائی که رنگ خاک باشد به مشتری و سرخ به مریخ و زرد به آفتاب و سفید به زهره و کبود به عطارد و زنگاری به قمر، نام گلی است درهندوستان، و آن هفت رنگ دارد. (برهان) :
هزار است صف گل دمیده ز سنگ
ز صدبرگ و دوروی وز هفترنگ.
اسدی.
، هرهفت و آرایش زنان را هم گفته اند، هرچیز منقش را نیزگویند. (برهان). رنگارنگ. که رنگهای مختلف دارد:
خزان به دست مه مهر درنوشت از باغ
بساط ششتری و هفت رنگ شادروان.
فرخی.
آمد آن ماه دوهفته با قبای هفت رنگ
زلف پر بند و شکنج و چشم پر نیرنگ و رنگ.
امیرمعزی.
فروریخت کرباس از روی سنگ
پدیدآمد آن گوهر هفت رنگ.
نظامی.
من از کلۀ شب در این دیر تنگ
همی بافتم حلۀ هفت رنگ.
نظامی.
برون آی از این پردۀ هفت رنگ
که زنگی بود آینه زیر زنگ.
نظامی.
پردۀ هفت رنگ را بگذار
تو که در خانه بوریا داری.
سعدی.
، محیل. گربز. (یادداشت مؤلف). رجوع به هفت خط شود
لغت نامه دهخدا

هفت اورنگ

هفت اورنگ
بَناتُ النَّعش، دو صورت فلکی در نیمکرۀ شمالی، شامل بنات النعش صغرا یا دب اصغر و بنات النعش کبرا یا دب اکبر، هَفتورَنگ، هَفت بِرارو، هَفت خوٰاهَران، هَفت بَرادَران برای مِثال تا براین هفت فلک سیر کند هفت اختر / همچنین تا که پدیدار بُوَد هفت اورنگ (فرخی - ۲۰۶)
هفت اورنگ کهین: در علم نجوم دبّ اصغر
هفت اورنگ مهین: در علم نجوم دبّ اکبر
هفت اورنگ
فرهنگ فارسی عمید

ماتورنگ

ماتورنگ
مارمولَک، گروهی از جانوران خزنده چابک و شبیه سوسمار با بدن فلس دار و دُمِ بلند که قادرند دُم ازدست رفتۀ خود را ترمیم کنند، چَلپاسه، کَرباسه، باشو، کَربَش، کَربَشه، کَرفَش، کَرپوک، کَرباشه، کَرباشو، کَلباسو
ماتورنگ
فرهنگ فارسی عمید