جدول جو
جدول جو

معنی هرزه لای

هرزه لای
کسی که سخنان بیهوده و بی معنی و بی فایده بگوید، یاوه گو، بیهوده گو، یاوه سرا، هرزه گو، هرزه خا، خیره درا، ژاژدرای، هرزه لاف، یافه درای، ژاژخا، مهذار، هرزه درای، افسانه پرداز، افسانه گو
تصویری از هرزه لای
تصویر هرزه لای
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با هرزه لای

هرزه لای

هرزه لای
آنکه بیهوده سخن می گوید و پوچ میگوید. (ناظم الاطباء) :
ز درد روبه عشقش چو شیر می نالم
اگر چه همچو سگم هرزه لای میداند.
سعدی.
رجوع به هرزه لا شود
لغت نامه دهخدا

هرزه لاف

هرزه لاف
دیوانه، هرزه گوی، بیهوده گوی، (هرکه اوشعر تراگویدجواب ازاهل عصر نزدعقل آن کس نماید هرزه گوی وهرزه لاف) (سنائی)
فرهنگ لغت هوشیار

هرزه لاف

هرزه لاف
کسی که سخنان بیهوده و بی معنی و بی فایده بگوید، یاوِه گو، بیهودِه گو، یاوِه سُرا، هَرزِه گو، هَرزِه خا، خیرِه دَرا، ژاژدَرای، هَرزِه لای، یافِه دَرای، ژاژخا، مِهذار، هَرزِه دَرای، اَفسانِه پَرداز، اَفسانِه گو
هرزه لاف
فرهنگ فارسی عمید

هرزه لایی

هرزه لایی
هرزه درایی. هرزه گویی. یاوه گویی. لک درآیی. بیهوده گویی. ژاژخایی. (یادداشت به خط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

هرزه لا

هرزه لا
هرزه لای. هرزه درای. هرزه خای. هرزه گو. یاوه گوی:
غورک بی مغز را صفرا بشورید و بگفت
ای مموه باژگونه یافه گوی هرزه لا.
سنائی.
گر ترا طعنی کند ز ایشان مگیر از بهر آنک
مردم بیمار باشد یافه گوی و هرزه لا.
سنایی.
مسیحم که گاه از یهودی هراسم
گه از راهب هرزه لا میگریزم.
خاقانی.
رجوع به هرزه لای شود
لغت نامه دهخدا