آن که به هر جای شایسته و ناشایسته رود. آنکه خوانده و ناخوانده به سرای دیگران رود. (یادداشت به خط مؤلف.) ، آن که پای در هر کفش کند وپای افزار دیگران را پوشد. (یادداشت به خط مؤلف)
هرزه لای. هرزه درای. هرزه خای. هرزه گو. یاوه گوی: غورک بی مغز را صفرا بشورید و بگفت ای مموه باژگونه یافه گوی هرزه لا. سنائی. گر ترا طعنی کند ز ایشان مگیر از بهر آنک مردم بیمار باشد یافه گوی و هرزه لا. سنایی. مسیحم که گاه از یهودی هراسم گه از راهب هرزه لا میگریزم. خاقانی. رجوع به هرزه لای شود