نام پرنده ای کبود رنگ مخلوط سفیدی که در کنار آبها نشیند و سرش سیاه است. و از کاسه سر او سه چهار عدد بر کاکلی مانند رسته است که در غایت سفیدی است و صیدا و اکثر ماهی است در تنکابن این پرنده راآ وین نامند واق: (برف است ریزان در پای گلین زاغ است نالان برجای بلبل) (در حلق نخچیر آبست زنجیر در گردن واک موج است چون غل)، (مجد همگر جها. رشیدی)
پرنده ای است کبودرنگ و اکثر در کنارهای آب نشیند و معرب آن واق است، (برهان قاطع) (آنندراج) (از جهانگیری) (از فرهنگ نظام) (از انجمن آرا) (ناظم الاطباء)، اسم طایری است از طیور آبی که در کنارۀ آب می باشد خاکستری رنگ مایل به سیاهی و مخلوط به سفید و سر آن سیاه و در قمۀ آن سه چهار تا پنج عدد پر مثل موی به شکل کاکل رسته بسیار سفید و نرم و در غایت ملاست و لطافت و حسن و دراز و قریب به یک شبر، و مردم ترک بر کلاه می آویزند، (محیط اعظم، از حاشیۀ برهان قاطع دکتر معین)، واک نام جانوری است کبودرنگ که اکثر و اغلب در کنارهای آب نشیند و آن را عوام ’واق’ گویند، مجد همگر راست: برف است ریزان در پای گلبن زاغ است نالان بر جای بلبل در حلق نخجیر آب است زنجیر در گردن واک موج است چون غل، (از جهانگیری و رشیدی، از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)