جدول جو
جدول جو

معنی ناهضه

ناهضه
برادران و نزدیکان و نوکران مرد که برای او قیام کنند، ناهضه الرجل
تصویری از ناهضه
تصویر ناهضه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با ناهضه

ناهضه

ناهضه
تأنیث ناهض. رجوع به ناهض شود، ناهضهالرجل، برادران پدری مرد که با وی قیام نمایند و کسانی که بجهت وی غضب کنند بر کسی و قیام نمایند به کار وی. (منتهی الارب) (آنندراج). اقوام شخص و برادران ابی او که با او نهضت کنند و به حمایت وی خشمگین شوند یا به خدمت او برخیزند. (از معجم متن اللغه) : ما لفلان ناهضه، یعنی فلان خدمتکارانی که به کارهای وی رسیدگی کنند ندارد. (ناظم الاطباء). ج، نواهض
لغت نامه دهخدا

ناهیه

ناهیه
ناهی، نهی کننده، بازدارَنده، آنکه یا آنچه کسی را از امری باز می دارد، وازِع، حابِس، زاجِر، مُعَوَّق، مَناع، رادِع
ناهیه
فرهنگ فارسی عمید

مناهضه

مناهضه
مناهضت در فارسی: ایستادگی، برابری: در جنگ مقاومت نمودن با هم برابری کردن در جنگ، مقاومت برابری
فرهنگ لغت هوشیار

ناهده

ناهده
نارپستان: دختر، شیر بیشه زن برآمده پستان دخترنار پستان، شیراسد
ناهده
فرهنگ لغت هوشیار

مناهضه

مناهضه
مقاومت کردن با هم و برابری نمودن در جنگ. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). مقاومت کردن با هم. (از اقرب الموارد). رجوع به مناهضت شود
لغت نامه دهخدا