معنی گردن شکسته - فرهنگ فارسی عمید
معنی گردن شکسته
گردن شکسته
آنکه استخوان های گردنش شکسته باشد، کنایه از نوعی دشنام و نفرین دربارۀ کسی
تصویر گردن شکسته
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با گردن شکسته
گردن شکسته
گردن شکسته
کسی که استخوانهای گردن وی شکسته باشد، دشنام و نفرینی است: آن روزی که من گردن شکسته این پول را بانها دادم خیال نمیکردم که این قدر مردمان دنده پهن... باشند
فرهنگ لغت هوشیار
گردن شکسته
گردن شکسته
آنکه استخوانهای گردن وی شکسته باشد، نفرینی است. دشنامی است: من گردن شکسته چرا این کار را کردم ! من گردن شکسته چرا فلان چیز را گفتم !
لغت نامه دهخدا
گردن شکستن
گردن شکستن
خرد کردن گردن کسی را، خرد شدن گردن، یا گردنم بشکند. در موقعی گویند که بخواهند پشیمانی و تاسف خود را از اجرای عملی برسانند
فرهنگ لغت هوشیار
گردن شکستن
گردن شکستن
گردن خرد کردن. وقص. (تاج المصادر بیهقی). افتراس. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.