جدول جو
جدول جو

معنی کنی

کنی
کنیه ها، القابی برای تعظیم و تکریم که در اول آن اب، ابن، ام یا بنت می آمد مانند ابوالحسن و ام کلثوم، جمع واژۀ کنیه
تصویری از کنی
تصویر کنی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با کنی

کنی

کنی
جَمعِ واژۀ کُنیَه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). و رجوع به کنیه شود.
- کنی الرؤیا، مثلهایی است که فرشتۀ رؤیا زند و آن کنایه از امور بزرگ و مهم است. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

کنی

کنی
هم کنیت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). هم کنیت. ج، اکنیاء. (مهذب الاسماء). یقال: فلان کنی فلان، فلان هم کنیۀ فلان است یعنی کنیۀ هر دو یکی است. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا