به معنی کنشتو و آن گیاهی باشد که بدان جامه شویند. (برهان) (ناظم الاطباء) : تو خوش بنشین که اعدای تو شستند ز ملکت دل به صابون کنشتوک. فخری اصفهانی (از آنندراج)
ریشۀ گیاه اشنان که آن را پس از خشک کردن می کوبند و در شستن پارچه و لباس به کار می برند، کَنَشتوک، چوبَک اُشنان، جوغان، بیخ، غَسلَج، چوبَک برای مِثال ایمن بزی اکنون که بشستم / دست از تو به اشنان و کنشتو (شهیدبلخی - شاعران بی دیوان - ۳۵)
غوره باشد که انگور نارسیده است و به عربی حصرم خوانند. (برهان). غوره را گویند و آن را به تازی حصرم خوانند. (فرهنگ جهانگیری). اسم فارسی حصرم است. (فهرست مخزن الادویه). غورۀ انگور. (ناظم الاطباء). کنشو. انگور نارسیده. غوره. (فرهنگ فارسی معین) : برفتم به رز تا بیارم کنشتو چو سیب و چو غوره چو امرود و آلو. علی قرط (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ، گیاهی که بدان جامه شویند. (برهان). نباتی است به تازی محلب گویند. (فرهنگ اسدی). نباتی است که در یمن و فرغانه روید و آن را محلب خوانند. (صحاح الفرس). گیاهی است که از بیخ آن جامه شویند و اشنان گویند و به عربی محلب خوانند. (فرهنگ رشیدی) (آنندراج) : تا کی دوم از گرد در تو کاندر تونمی بینم چربو ایمن بزی اکنون که بشستم دست از تو به اشنان و کنشتو. شهید بلخی (از لغت فرس اسدی). رجوع به کنستو شود، خاشاک. (ناظم الاطباء)