جدول جو
جدول جو

معنی کژگاو

کژگاو
غژغاو، نوعی گاومیش بومی آسیای مرکزی با دم بلند و تنی پرمو که در گذشته از دم آن برای ساختن منگوله، پرچم، مگس پران و چیزهای دیگر استفاده می کردند، قطاس، غژگاو
تصویری از کژگاو
تصویر کژگاو
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با کژگاو

کژگاو

کژگاو
به معنی غژغاو است و آن گاوی باشد که در کوههای مابین ختا و هندوستان بهم میرسد و به ترکی ختائی قطاس میگویند و بعضی گویند گاوی است دریایی وبحری قطاس بسبب آن خوانند و قطاس دم آن گاو است و بعضی همان دم را کژ گاو میگویند یعنی ابریشم گاو چه کژ به معنی ابریشم هم آمده است و آن را بر سر علمها و گردن اسبان بندند. (برهان). غژغاو است و آن گاوی باشد که در کوههای مابین ختا و هندوستان بهم میرسد. (آنندراج). کژغاو. (ناظم الاطباء). کژگا. کژغا. غژغا. غژغاو. تَم تَم. توق. توغ. (یادداشت مؤلف). رجوع به توغ شود
لغت نامه دهخدا

غژگاو

غژگاو
گونه ایست گاو عظیمالجثه و داری موهای طویل که مخصوص کوهستانهای مرکزی آسیا (در نواحی تبت و هیمالیا در ارتفاعات بالغ بر دو هزار متر) است. از این گونه گاو دو نوع وجود دارد که هر دو نوع خاص کوهستان های مرکزی آسیا است. غژگاو دارای پوزه ای عاری از پشم و پیشانی کوتاه و شاخهای قوس دار است که رشد زیادی می کنند. تمام بدن این گاو از پشمهای طویل خاکستری رنگ سیاه و سفید پوشسده شده است. درازی پشمهای بدن وی به حدی است که حتی روی زمین نیز کشیده می شود. دم این حیوان نیز دارای موهای ظریف طویلی شبیه دم اسب است. غژگاواز همه گاوها عظیم الجثه تر و قوی تر است. اهالی تبت این حیوان را اهلی می کنند و از آن جهت بارکشی و محصولات شیر و پشم و گوشتش استفاده می کنند غژغاو غژغا غشغاو غژگا کج گاو کژ گاو. توضیح مولف برهان این کلمه را با قطاس نیز برابر دانسته که با توجه به معنی غژیاکژ که ابریشم باشد به نظر نمی آید که این تصور صحیح باشد زیرا قطاس ها عموما عاری از مو هستند
فرهنگ لغت هوشیار

غژگاو

غژگاو
غَژغاو، نوعی گاومیش بومی آسیای مرکزی با دم بلند و تنی پرمو که در گذشته از دم آن برای ساختن منگوله، پرچم، مگس پران و چیزهای دیگر استفاده می کردند، قُطاس، کَژگاو
غژگاو
فرهنگ فارسی عمید

غژگاو

غژگاو
به معنی غژغاو است که گاو قطاس باشد و بحری قطاس همان است. (برهان قاطع). نوعی از گاو است که از دم آن پرچم علم و مگس ران سازند، و آن قسم گاو در کوهستان که مابین ختا و هندوستان است به هم میرسد، به هندی آن را سری گای گویند به ضم سین مهمله. (غیاث اللغات از صراح). غژغاو. غژغا. غژگا. کژگاو. کژگا. کژغاو. (برهان قاطع). رجوع به غژغاو و گاو خطایی شود:
دمش همچون دم غژگاو گشته
سرون مانندشاخ گاو گشته.
خواجو (از آنندراج) (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا

کژغاو

کژغاو
کژغا. گاوی باشد که در مابین کوههای هندوستان و ختا بهم میرسد دم او را بگردن اسبان و سرهای علم بندند و آن را به ترکی ختائی قطاس میگویند و بعضی گویند گاو دریائی است و به آن اعتبار بحری قطاس خوانند. (برهان) (آنندراج). به معنی کژغا. (جهانگیری). کژغاه. غژغاه. کژگاو. غژغاو. غژگاو. رجوع به کژغا و کژگاو و غژغاو و مترادفات کلمه شود
لغت نامه دهخدا