جدول جو
جدول جو

معنی قالب کردن

قالب کردن
کنایه از فریب دادن کسی در معامله و جنسی را گران تر از قیمت واقعی به او فروختن، چیزی را در قالب قرار دادن، قالب گیری کردن
تصویری از قالب کردن
تصویر قالب کردن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با قالب کردن

قالب کردن

قالب کردن
چپاندن بز گرفتن جسمی را در قالبی قرار دادن قالبگیری کردن، فریب دادن طرف در معامله جنسی را گرانتر از بهای اصلی فروختن کلاه گذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار

قالب کردن

قالب کردن
قالب گیری کردن. جسمی را در قالبی قرار دادن، کنایه از فریب دادن طرف در معامله. جنسی را بجای جنسی دیگر دادن. به گران تر از بهای خود فروختن. انداختن. جا کردن. کلاه گذاردن
لغت نامه دهخدا

غالب کردن

غالب کردن
پیروز کردن، غلبه دادن، کالای بد را با نیرنگ و حقه به خریدار به جای کالای خوب فروختن
غالب کردن
فرهنگ فارسی معین

قال کردن

قال کردن
ترانه خواندن، هیاهو کردن، گپ زدن گفتگو کردن گپ زدن، همهمه کردن هیاهو کردن، نغمه خواندن
فرهنگ لغت هوشیار

قاب کردن

قاب کردن
ازقاب ترکی + کردن فارسی. جایگیر کردن چیزی در قاب
لغت نامه دهخدا

قال کردن

قال کردن
گفتگو کردن. گپ زدن. همهمه نمودن. حرف زدن، نغمه خواندن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا