جدول جو
جدول جو

معنی عرق جوش

عرق جوش
جوش های ریز که به واسطۀ عرق زیاد در پوست بدن پیدا می شود، عرق گز
تصویری از عرق جوش
تصویر عرق جوش
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با عرق جوش

عرق جوش

عرق جوش
خوی جوش جوشهای کوچک و زیکولی شکل که بر اثر ترشح زیاد بر سطح پوست عارض می شوند عرق جوش
فرهنگ لغت هوشیار

عرق جوش

عرق جوش
جوش های ریزی که در اثر عرق زیاد روی پوست ایجاد می شود، عرق گز
عرق جوش
فرهنگ فارسی معین

عرق جوش

عرق جوش
نوعی جوشهای کوچک که آن را عرق گز نامند. (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به عرق گز شود
لغت نامه دهخدا

عرق پوش

عرق پوش
پوشیده از عرق. پوشیده از خوی. آلوده به عرق:
شبنم غصه تراود ز رگ و ریشه گل
صبح از نشئۀ می چهره عرق پوش مکن.
علی خراسانی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

عرق سوز

عرق سوز
سوزش پوست بدن از عرق بسیار، بیماری حاد پوستی که از گرمای سخت و عرق فراوان ایجاد می شود و بیشتر چین های پوست را فرا می گیرد
عرق سوز
فرهنگ فارسی عمید