جدول جو
جدول جو

معنی شقایق النعمان

شقایق النعمان
شقایق، گیاهی شبیه خشخاش با برگ های بریده و گل های سرخ که در انتهای گلبرگ های آن لکۀ سیاهی وجود دارد، آلاله، آذریون، لالۀ نعمانی، آذرگون، شقایق نعمان، الاله، لالۀ حمرا، لاله، لالۀ سرخ
تصویری از شقایق النعمان
تصویر شقایق النعمان
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با شقایق النعمان

شقایق النعمان

شقایق النعمان
شقائق النعمان. آلاله. شقایق نعمان. لالۀ کوهی. عندم. (یادداشت مؤلف). لاله. (مفاتیح). شقائق النعمن. شقائق نعمان. شقر. لالۀ کوهی. (از تذکرۀ صیدنۀ ابوریحان بیرونی). رجوع به شقایق نعمانی و شقائق النعمان و ذخیرۀ خوارزمشاهی شود
لغت نامه دهخدا

شقائق النعمان

شقائق النعمان
لاله آلاله کوهی لاله خونین (در بحر الجواهر آمده که نعمان به آرش خون است)
فرهنگ لغت هوشیار

شقائق النعمان

شقائق النعمان
شقایق نعمان. نوعی از لاله که بغایت سرخ باشد. نعمان پادشاهی از عرب که لالۀ مذکور را از کوهستان آورده بود و بعضی گفته اند که وی لالۀ موصوف را نهایت دوست داشت. و صاحب بحرالجواهر نوشته که نعمان به معنی خونست، پس نسبت کرد لاله را به خون به سببی است که سرخ میباشد. (آنندراج) (از غیاث) : الالۀکوهی. شقر خوانند و به یونانی ذرموائی گویند و بری بود و بستانی بود و گل وی بزرگ بود، به پارسی لاله گویند، و نوعی دیگر از شقایق هست که آنرا آذریون گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). لاله ای است که از عهد نعمان بن منذر باز پیدا شده و بدو منسوب گشته. (نزهه القلوب). لاله، واحد و جمع در آن یکی است و آن منسوب است به نعمان (خون) بجهت سرخی آن، یا منسوب است به نعمان پسرمنذر. (از ناظم الاطباء). لالۀ کوهی. (دهار) (مهذب الاسماء). کاسه بشکنک. شقایق نعمان. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

شقایق النعمن

شقایق النعمن
شقایق النعمان. رجوع به شقائق النعمان شود
لغت نامه دهخدا

شقایق نعمان

شقایق نعمان
شَقایِق، گیاهی شبیه خشخاش با برگ های بریده و گل های سرخ که در انتهای گلبرگ های آن لکۀ سیاهی وجود دارد، لالِه، لالِۀ سُرخ، لالِۀ حَمرا، آذَرْیون، آذَرگون، لالِۀ نُعمانی، شَقایِقُ النُّعمان، آلالِه، اَلالِه
شقایق نعمان
فرهنگ فارسی عمید

شقایق نعمان

شقایق نعمان
شقائق النعمان. لالۀ کوهی. آلاله. (یادداشت مؤلف) :
باغها داشتم پر از گل سرخ
دشتها پر شقایق نعمان.
فرخی.
چنان کنیم کنون روی کوه را که شود
ز خون دشمن تو پر شقایق نعمان.
فرخی.
و رجوع به شقایق وشقایق نعمانی و شقائق النعمان شود
لغت نامه دهخدا