مُردارسَنگ، جسمی سرخ یا زرد رنگ که بیشتر از سرب و قلع گرفته می شود و برای ساختن مرهم به کار می رود، مُرداهَنگ، اُکسید دُو پُلُمب، لیتارْژ جُوهَر سُرب، مُرتَک
سنگی که از آن سرمه سازند و این ترجمه اثمد است. (آنندراج). کحل. (منتهی الارب). اثمد. (نصاب الصبیان). توتیا. (صراح اللغه). سنگ انتیمون و اثمد. (از ناظم الاطباء) : و کانهای گوگردو زاج و سنگ سرمه (در طبرستان). (تاریخ طبرستان). سنگ سرمه چونکه شد در دیدگان سنگ بینایی شد اینجا دیده بان. مولوی
سنگی است که آنرا در بلاد عرب شبها در افزونی ماه یابند و آن سفید و شفاف میباشد. گویند اگر بر درختی بندند که بار و میوه ندهد بارآور گردد و چون بسایند و بصاحب صرع دهند شفا یابد و آنرا به عربی حجرالقمر و رغوهالقمر خوانند. (برهان) (آنندراج). حجرالقمری. (دزی ج 1 ص 252)