معنی سعت - فرهنگ فارسی عمید
معنی سعت
- سعت
- وسعت یافتن، فراخ گشتن، درگنجیدن، گشادگی، فراخی، توانگری، توانایی
تصویر سعت
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با سعت
سعت
- سعت
- فراخی و گنجایش. (غیاث). سعه: اما به اعتماد سعت اخلاق بزرگان که چشم از عوایب زیردستان بپوشند و در افشای جرایم کهتران نکوشند. (گلستان سعدی)
لغت نامه دهخدا
دعت
- دعت
- تن آسایی، رامش، خویشتنداری سکینه راحت خفض عیش، سکون نفس در وقت حرکت شهوت و مالک زمام خویش بودن (اخلاق ناصری 77)
فرهنگ لغت هوشیار