جدول جو
جدول جو

معنی ستاره بحری

ستاره بحری
جانوری دریایی از تیرۀ خارپوستان با پنج بازو به شکل ستاره، دهانی که در بخش مرکزی جسم او قرار دارد، سطح بالای بدنش از خار های آهکی پوشیده شده و در بعضی از انواع آن تعداد بازوها بیشتر است، ستارۀ دریایی
تصویری از ستاره بحری
تصویر ستاره بحری
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با ستاره بحری

ستاره سحری

ستاره سحری
شَباهَنگ، در علم نجوم ستارۀ قدر اول از صورت کلب اکبر که روشن ترین ستاره ها است و در شب های تابستان نمایان می شود
تَشتَر، تیشتَر، سِتارۀ صُبح، سِتارۀ سَحَر، کارِوان کُش، قَدرِ اَوَّل، شِعرا، شِعریٰ، شِعرایِ یَمانی، عَبور
ستاره سحری
فرهنگ فارسی عمید

ستار بحرین

ستار بحرین
ناحیه ای است به بحرین شامل بیش از یکصد دِه که متعلق به بنی امروءالقیس بن زید مناه است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

ستاره سحر

ستاره سحر
شَباهَنگ، در علم نجوم ستارۀ قدر اول از صورت کلب اکبر که روشن ترین ستاره ها است و در شب های تابستان نمایان می شود
تَشتَر، تیشتَر، سِتارۀ صُبح، سِتارۀ سَحَری، کارِوان کُش، قَدرِ اَوَّل، شِعرا، شِعریٰ، شِعرایِ یَمانی، عَبور
ستاره سحر
فرهنگ فارسی عمید

ستاره بار

ستاره بار
آنکه چیزی مانند ستاره فرو ریزد، ستاره بارنده، کنایه از اشک ریز، گریان
ستاره بار
فرهنگ فارسی عمید

ستاره بار

ستاره بار
در بیت زیر، باران ریز. که باران از آن ریزد. که قطرات باران از آن چکد:
بستان چنان شود که ندانیش زآسمان
چون ابر گشت بر رخ بستان ستاره بار.
سوزنی
لغت نامه دهخدا