جدول جو
جدول جو

معنی ژاژ دراییدن

ژاژ دراییدن
کنایه از سخنان بی مزه، بیهوده و بی معنی گفتن، یاوه سرایی کردن، ژاژ خاییدن، برای مثال کسی که ژاژ دراید به درگهی نشود / که چرب گویان آنجا شوند کندزبان (فرخی - ۳۲۷)
تصویری از ژاژ دراییدن
تصویر ژاژ دراییدن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با ژاژ دراییدن

ژاژ درائیدن

ژاژ درائیدن
بیهوده گفتن. ژاژ خائیدن. رجوع به ژاژ خائیدن شود:
کسی که ژاژ دراید به درگهی نشود
که چربگویان آنجا شوند کندزبان.
فرخی.
چرا گر چون من است او همچو من بر صدر ننشیند
وگر نی چون بجوید نان و خیره ژاژ بدراید.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا

ژاژ خاییدن

ژاژ خاییدن
کنایه از سخنان بی مزه، بیهوده و بی معنی گفتن، یاوه سرایی کردن، برای مِثال همه دعوی کنی و خایی ژاژ / در همه کارها حقیری و هاژ (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۸۷)، گر ننالم گویند نیست حاجتمند / وگر بنالم گویند ژاژ می خاید (مسعودسعد - ۱۲۳)
ژاژ خاییدن
فرهنگ فارسی عمید

ژاژ لاییدن

ژاژ لاییدن
کنایه از سخنان بی مزه، بیهوده و بی معنی گفتن، یاوه سرایی کردن، ژاژ خاییدن، برای مِثال آن خبیث از شیخ می لایید ژاژ / کژنگر باشد همیشه عقل کاژ (مولوی - ۳۱۸)
ژاژ لاییدن
فرهنگ فارسی عمید