معنی ذما ذما بقیۀ روح، باقی جان، رمق، باقی جان در مذبوح، تشنج مذبوح پس از ذبح تصویر ذما فرهنگ فارسی عمید
آما آما در کلمات مرکب بمعنی آماینده آید. آراینده مرصع: گوهرآمای لوء لوء آمای، پرکننده انبارنده، مستعد کننده مهیا کننده فرهنگ لغت هوشیار
ذمه ذمه کفایت ضمانت، نتیجه ای که از تعهد حاصل شود، عهد پیمان ضمان زینهار یا اهل ذمه اهل کتاب از زردشتیان جهودان و ترسایان که در سرزمین مسلمانان زندگی کنند (با شروط ذمه)، پر آب، کم آب از واژگان دو پهلو پیمان زینهار، پایندانی، پذرفتاری فرهنگ لغت هوشیار